راز...

زندگی همچون قماریست....

راز...

زندگی همچون قماریست....

باور

روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن

یک دیوار شیشه ای در وسط آکواریوم آن را به دو بخش تقسیم کرد.

در یک بخش ٬ ماهی بزرگی قرار داشت و در بخش دیگر ماهی کوچکی که غذای

مورد علاقه ماهی بزرگتر بود. ماهی کوچک فقط غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند

به او غذای دیگری نمی داد.

او برای شکار ماهی کوچک بارها و بارها به سویش حمله برد ولی هر بار به دیوار

نامرئی که وجود داشت ٬ برخورد می کرد. همان دیوار شیشه ای که او را از غذای

مورد علاقه اش جدا می کرد.

پس از مدتی ٬ ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت.

او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک ٬ امری محال

و غیر ممکن است !

در پایان دانشمند شیشه وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز

گذاشت اما دیگر هیچ گاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی

آکواریوم نیز نرفت !

می دانید چرا ؟

دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت اما ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بود

که از دیوار واقعی سخت تر و بلند تر می نمود و آن دیوار ٬ دیوار بلند باور خود بود!

باوری از جنس محدودیت ! باوری به وجود دیواری بلند و غیر قابل عبور!

باوری از ناتوانی خویش........!!! 

 

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد