راز...

زندگی همچون قماریست....

راز...

زندگی همچون قماریست....

نامه یک پسر به یک دختر

1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم

۲-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

۳- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

۴- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

۵-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید

۶- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که

۷- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما

۸- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

۹- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

۱۰- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این

وضع

۱۱- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را

۱۲- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم

۱۳-خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که

۱۴- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش

۱۵- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر

۱۶- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که

۱۷- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش

۱۸- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین

۱۹- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه

۲۰- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که

۲۱- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .

و در آخر اگر می خواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد