راز...

زندگی همچون قماریست....

راز...

زندگی همچون قماریست....

هفت نصیحت مولانا

هفت نصیحت مولانا

گشاده دست باش ، جاری باش ، کمک کن

( مثل رود )

 

با شفقت و مهربان باش

( مثل خورشید )

 

اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان

( مثل شب )

 

وقتی عصبانی شدی خاموش باش

(مثل مرگ )

 

متواضع باش و کبر نداشته باش

( مثل خاک )

 

بخشش و عفو داشته باش

( مثل دریا )

 

اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش( مثل آینه)  

 

پیرمرد و دختر



فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!