راز...

زندگی همچون قماریست....

راز...

زندگی همچون قماریست....

تنهایی!

یه روز بهم گفت:می خوام با هات دوست بشم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!


بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...


یه روز دیگه بهم گفت: می خوام تا ابد با هات بمونم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!


بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...


یه روز دیگه بهم گفت: می خوام برم یه جای دور جایی که هیچ مزاحمی نباشه بعد که همه چیز روبه راه شدتو هم بیا، آخه می دونی؟من اینجا خیلی تنهام!


بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم اینجا خیلی تنهام...


یه روز تو نامه اش نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!


براش لبخندی کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...


یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: من قراره با این دوستم تا ابد زندگی کنم، آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام!


براش لبخندی کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم، فکر خوبیه، منم خیلی تنهام...


حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم

می کنه اینه که نمی دونه من هنوزم خیلی خیلی تنهام 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد